متن ویدئوی ساخت باور با ماهی سرخ کرده
امروز میخوام بهتون بگم چطور با سرخ کردن یک ماهی، یک فرهنگ یا باور توی زندگیمون جا میافته.
داستان از این قراره که یک روز یک خانمی داشته ماهی سرخ میکرده،
بچهاش میاد ازش میپرسه مادر چرا سر و دم ماهی رو میزنی و بعد سرخ میکنی؟
مادرش میگه نمیدونم، مادرم اینطوری سرخ میکرده منم همینطوری یاد گرفتم.
زنگ میزنه از مادرش میپرسه، مادر چرا سر و دم ماهی رو میزدی و بعد سرخشون میکردی؟
مادرش میگه منم نمیدونم، مادرم اینطوری ماهی رو سرخ میکرده منم همینطوری یاد گرفتم و انجام میدم.
زنگ میزنن از مادربزرگ پیرشون میپرسن که چرا اینطوری ماهی رو سرخ میکرده؟
مادربزرگ میگه من تابه کوچکی داشتم و نمیتونستم ماهی رو درسته بندازم توی تابه.
مجبور بودم سر و دم ماهی رو بزنم.
خیلی از رفتارها، باورها، فرهنگها و طرز فکرهایی که ما توی زندگیمون داریم همینطوری شکل گرفتن.
بدون هیچ دلیلی داریم اونها رو انجام میدیم و اصلا فکر نمیکنیم آیا این کار درسته یا نه؟
یه مقدار بیشتر به باورها و فرهنگها , رفتارهای خودمون فکر کنیم.
بعضی وقتها باید اونها رو کنار بذاریم.
برام بنویسید، چه باور و فرهنگ و رفتاری رو میشناسید که همینطوری توی زندگیمون شکل گرفته؟
مشاهده ویدئوی ساخت باور با ماهی سرخ کرده