به دنیای کوانتوم خوش آمدین
نظریه کوانتوم که توسط ماکس پلانک مطرح شد و بعدها توسط دانشمندان بزرگی همچون آلبرت اینشتین و نیلز بور و جان ویلر و ریچارد فاینمن و استیون واینبرگ و بسیاری از دانشمندان دیگر بررسی شد و توسعه داده شد، تحول عظیمی در دیدگاه افراد به وجود آورد و جهانبینی مبتنی بر ماده را تغییر داد.
بر اساس این نظریه، متوجه میشویم که همه دنیا از ماده ساخته نشده بلکه این موج و ذرات زیراتمی و انرژی است که پایه و اساس کار این جهان است. بر همین اساس تمام اجسامی که در جهان وجود دارند و ما آنها را ماده مینامیم (چه جامد و چه مایع و چه گاز)، همگی در اصل از ذرات زیر اتمی و موج ساخته شدهاند و همگی دارای فرکانس هستند. پس تا اینجا متوجه شدیم هر چیزی در جهان هستی، دارای فرکانسی است.
ابتدا بیایید ببینیم این فرکانسی که دربارهاش صحبت میکنیم چی هست؟
در دنیای علم فیزیک، فرکانس اینطوری تعریف میشود: تعداد دفعات تکرار یک موضوع در واحد زمان مثلا اگر در ثانیه یک قطره آب از شیر آب در لیوان بچکد، فرکانسش میشود یک. اگر ۲ قطره آب درون لیوان ریخته شود،فرکانس چکه آب میشود دو. اگر ۳ قطره باشد فرکانس میشود ۳ و الی آخر…
حالا ما میخواهیم درباره ذهن خودمان صحبت کنیم. (اینجا باید درباره ذرات زیر اتمی و ارتعاش و انرژی صحبت کنم که بگم ما فرکانسی داریم و ….) چطوری میتوانیم فرکانس ذهن را حساب کنیم؟
احتمالا به دستگاههای پیشرفته نیاز داریم. ولی نه اینطوری نیست.
بهترین راه برای اینکه فرکانس ذهنمان را پیدا کنیم، این است که با احساسات غالب آشنا بشویم. اگه ما در طول زندگی، بیشتر احساسات مثبت داشته باشیم، بیشتر دنیا را پر از فرصت و فراوانی ببینیم، فرکانس ما بالاست.
و اگر در زندگی خودمان بیشتر در حال اعتراض و غر زدن باشیم و احساس منفی و ناامیدی و قربانی بودن داشته باشیم، فرکانس ما هم پایین است.
در واقع احساسات غالب ما، که بهطور معمول و عادی ما آنها را در طول روز تجربه میکنیم، نشاندهنده فرکانس ما هستند. حالا که با مفهوم فرکانس و احساس غالب آشنا شدیم، ببینیم این فرکانس به چه دردمان میخورد و باید باهاش چه کاری بکنیم؟
همه چیز در اختیار ماست
کوانتوم به ما یاد میدهد، در هر لحظه، در هر جای دنیا، احتمال به وجود آمدن هر حالتی را که در نظر بگیرید، بهصورت بالقوه وجود دارد. یعنی همین الان، شما در جایی که هستی، احتمال داشتن هزار تومان درآمد تا صدها میلیارد درآمد را دارید.
همین الان هر کدام از ما، در هر جایی که هستیم، احتمال داشتن ارتباطات عالی با اطرافیان تا ارتباط بسیار منفی را داریم. هر انسانی در هر جایی از کره زمین، احتمال داشتن یک منزل رویایی را دارد و امکان این را هم دارد که هیچ جایی نداشته باشد و همه زندگیاش در خیابان باشد و کارتن خواب بشود.
پس در لحظه همه این امکانها در اطراف همه ما وجود دارد. چیزی که باعث میشود یکی از این احتمالات، تبدیل به واقعیت بالفعل زندگی ما بشود، یعنی بهصورت مادی در زندگی ما آشکار شود، سطح فرکانس ماست.
در واقع ما با هر کدام از احتمالات همفرکانس باشیم، همان فرکانس تبدیل به واقعیت زندگی ما میشود.
سطح درآمد شما نشاندهنده سطح فرکانس مالی شماست.
روابط شما، نشان دهنده فرکانس روابط شماست و …
تقریبا غیرممکن است که با سطح فرکانس فعلی خودمان، بتوانیم به هدفهایی که بالاتر از فرکانس ما هستند، برسیم. چون اونها در فرکانس بالاتری قرار دارند و ما باید ابتدا سطح فرکانس خودمان را ببریم بالاتر.
هر چقدر سطح فرکانس ما بالاتر برود، در نتیجه فرصتهایی را میبینیم که در فرکانسهای قبلی، برایمان آشکار نبودن.
پس برای رسیدن به هدفهای بزرگ، نیاز به فرصتهای بزرگتر و در نتیجه فرکانس بالاتر داریم.
در واقع اگر بخواهم کل مطالب این مقاله کوانتومی را خلاصه کنم، میتوانم بگویم که هر کدام از ما مثل یک رادیو میمانیم.
اطراف ما بینهایت فرکانس رادیویی وجود دارد. ولی ما فقط میتوانیم یک فرکانس را بخوانیم.
اگر شرایط فعلی زندگیمان، شرایط دلخواهمان نیست، لازم نیست خودمان را قربانی شرایط بدانیم و غر بزنیم، لازم نیست بخواهیم کار عجیب و غریب انجام بدهیم، لازم نیست خودمان را مظلوم جلوه بدهیم تا دیگران دلشان بسوزد.
باید فرکانسمان را تغییر بدهیم.