قانون پناهگاه چیست؟
صاحب یک پناهگاه در کوههای آلپ، داستان جالبی را روایت میکند که به قانون پناهگاه معروف است.
کوهنوردان که هدفشان فتح قلههاست، برای استراحت پا به استراحتگاهها میگذارند.
برخی از آنها، وقتی حس آرامش و گرمای آن محل را حس میکنند و بوی غذای گرم و تازه به مشامشان میرسند، از هدف خودشان غافل میشوند.
آنها خطاب به سایر اعضای گروه میگویند:
من اینجا میمانم، شما به قله بروید و هنگام برگشتن باهم به پایین برمیگردیم.
صاحب پناهگاه این موضوع را عنوان میکند که تعداد این افرادی که با رسیدن به جای گرم و راحت، فتح قله را رها میکنند کم نیستند.
چند ساعت که از حرکت گروه از آنجا به سمت قله میگذرد، شخص باقی مانده شاد و راحت است.
ولی به روایت صاحب آن محل استراحت، حدود ۳ ساعت بعد از حرکت همسفران، آرامش لحظهای از بین میرود.
شخص متوجه میشود درگیر قانون پناهگاه شده و به منطقه امن خودش چسبیده.
این شخص هدفش که فتح قله بود را فراموش کرده و چند ساعت آرامش را به افتخار فتح یک قله ترجیح داده.
اینجاست که حسرت خوردن و ناراحتی او شروع میشود.
آن شخص احساس رضایت ندارد، چون از رسیدن به قله دور مانده است.
پناهگاه زندگی ما کجاست؟
خیلی از ما در طول زندگی ،درگیر قانون پناهگاه میشویم.
ولی با گذر زمان، محدودیتهای زیادی را در ذهنمان و به اشتباه پذیرفتیم.
قبول کردیم که باید در یک جای امن بمانیم، ریسک نکنیم و از اهداف و بلند پروازیهایمان دست بکشیم.
باید در زندگی خودمان بگردیم و قلههایی که دوست داشتیم فتح کنیم را پیدا کنیم.
اهداف زندگی ما چی شدند؟
همه آنها را فدای لحظاتی آرامش منطقه امن و پناهگاه کردیم؟
یا مثل بقیه اعضای کوهنورد، با قدرت به سمتشان حرکت کردیم؟
این ما هستیم که تعیین میکنیم در استراحتگاه بمانیم و مثل آن کوهنورد، بعد از چند سال حسرت بخوریم.
یا به سمت قلههای زندگی خود حرکت کنیم و اهدافمان را فتح کنیم.
قانون پناهگاه میگه در مناطق استراحتی و پناهگاهها، آرامش و آسایش لحظهای وجود دارد.
ولی برای دستیابی به تجربیات ناب، رسیدن به زندگی واقعی و کسب تجارب بزرگ، باید بر چالشهای فتح قله، غلبه کنیم.