هدفگذاری در ۶ گام
تقریباً برای همه انسانها اتفاق افتاده که باانگیزه فراوان هدفگذاری میکنند. ولی بعد از گذشت مدت کوتاهی هیچ اثری از آن تصمیم دیده نمیشود، و بهطور کامل آن هدف فراموش میشود. در بررسیهای صورت گرفته روی افراد مشخصشده که اغلب اشخاص تنها یک موضوعی را که احساس میکنند هدف اصلی زندگیشان هست، انتخاب میکنند و بعد از مدتی به دلیل اینکه زیربنای خوبی برای هدفگذاری خود انتخاب نکردند، دچار ناامیدی میشوند و هدفشان را رها میکنند.
در مطالعههایی که بر زندگی افراد موفق ایرانی و سراسر دنیا داشتهام، یکی از موضوعاتی که بین همه آنها مشترک دیدم داشتن مقصد مشخص از زندگی است. همه این افراد دارای امپراتوریهای شخصی هستند، روزی به این نتیجه رسیدهاند که تلاش فراوان بدون هدف مشخص به نتیجه نمیرسد.
داشتن هدف به انسان کمک میکند که تمام تمرکز خود را بر روی موضوع موردنظر خود داشته باشد. پس بسیار مهم است که انسان زمان بگذارد و اهداف خودش را بیابد.
گام اول: پیدا کردن حوزههای زندگی.
فردی که صاحب یک امپراتوری است، در تمامی حوزههای زندگی خود دارای تعادل است. پس اولین گام این است که شما حوزههای زندگی خودتان را مشخص کنید.
برای مثال میتوانید از این حوزهها برای راهنما استفاده کنید: مالی و شغلی، خانواده و روابط، رشد شخصی، معنوی و اخلاقی، جسمانی و سلامتی.
البته بسته به شرایط زندگی هر شخص، این حوزهها میتواند تغییر کند.
گام دوم: اهداف مربوط به حوزه.
در هر حوزهای اهدافی را معین کن. فرض کن در حال حاضر دارای قدرتی هستی که موضوعی را که موردعلاقهات هست، میتوانی کسب کنی. بدون هیچ محدودیتی تمام اهدافت رو مشخص کن.
شاید پیدا کردن هدف برای عدهای کار بسیار دشواری باشد. در اینجا ۲ از راهکار برای هدفگذاری در هر حوزه میتوان استفاده کرد.
۱-یافتن هدف از یافتن ناخواستهها: به این معنا که ابتدا مواردی را که دوست نداریم را پیدا کنیم و از آنها به دنبال این باشیم که چه چیزی را میخواهیم. برای مثال شخصی که از چاقی متنفر است، یکی از اهدافش داشتن هیکل متناسب است.
۲-یافتن هدف از یافتن خواستهها: موضوعاتی هستند که همیشه آنها را تحسین میکنیم و موارد موردعلاقهمان هستند. از همانها میتوان بهعنوان اهداف استفاده کرد.
گام سوم: یافتن مهمترین هدف.
یکی از اصلیترین گامهای هدف گذاری است. در اینجا باید بسیار دقیق اهداف هر حوزه را بررسی کنی. و مهمترین هدف هرکدام را پیدا کنی. برای مثال اگر ۱۰ هدف در حوزه مالی و کاری داری، مهمترین آنها را مشخص کن.
در ادامه بین مهمترین اهداف حوزهها بررسی کن. چشمهای خود را ببند و فکر کن اگر تا هفته آینده یکی از اهداف به ثمر برسید، کدامیک بیشترین تأثیر را بر زندگیتان دارد. آن هدف، اصلیترین هدف زندگی شماست.
گام چهارم: همسو بودن اهداف.
در این گام شما باید تمامی اهدافی را که تا قبل از این مشخص کردهاید را بررسی کنید.
خیلی مهم است که تمامی اهداف باهدف اصلی زندگی شما همراستا باشد. شما نمیتوانید بهطور همزمان دنبال ۲ خرگوش بدوید. پس تمامی اهداف دیگر را باهدف اصلی خود مقایسه کنید و سعی کنید بهنوعی آنها را باهدف اصلی همجهت کنید.
برای مثال، ممکن است هدف اصلی قبولی در رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه سراسر باشد. حال کسی که چنین هدفی در سر دارد، در بخش هدفهای روابط، نباید هدفی مثل تفریح با دوستان ۳ بار در هفته را داشته باشد. چون این هدف، باعث دور شدن وی از هدف اصلی میشود.
ولی میتوان هدفها را به نحوی هم سو کرد. در همین مثال، برای اینکه هدف دوم باهدف اول همجهت باشد، شخص میتواند از ساعات استراحت خود برای تفریح با دوستان استفاده کند و تعداد آن را نیز از ۳ بار در هفته به ۱ بار در هفته برساند. بهطورمعمول اغلب اهداف را میتوان بافکر باهدف اصلی هم سو کرد.
گام پنجم: تبدیل رؤیا به هدف.
یک هدف در ابتدا به شکل رؤیا در ذهن میآید. برای تبدیل رؤیا به هدف باید به آن جنبه اجرایی داد.
هدفگذاری دارای ویژگیهای زیر است:
هدف باید مکتوب باشد.
هدف باید واضح و مشخص باشد.
جملاتی مانند ثروت بیشتر، شغل ایده آل، هیکل خوب و … هیچ هدفی را مشخص نمیکند.
اینها فقط تعدادی خواستههای کلی هستند.
هدف باید بهقدری واضح باشد که همه افراد از آن تصور یکسان داشته باشند.
اگر معنی عبارت ثروت بیشتر را از ۱۰ نفر بپرسید، احتمالاً ۱۰ پاسخ متفاوت دریافت میکنید.
پس هدفتان را کامل و واضح بنویسید.
هدف باید کمیتی باشد.
هدف را باید به شکلی بهصورت کمیتی دربیاورید.
این موضوع به دو دلیل انجام میشود.
اول اینکه تمرکز ذهن بر روی هدف بالاتر میرود؛ و دوم اینکه میتوانید میزان پیشرفت خودتان را اندازهگیری کنید.
هدف باید دارای زمان باشد.
اگر هدف خیلی بزرگی را در سردارید میتوانید با تعیین کردن اهداف میانمدت و کوتاهمدت، بازههای زمانی متفاوتی را برای هرکدام مشخص کنید.
هدف باید با جملات مثبت نوشته شود.
هر هدف ۲ وجه دارد.
یکی خواسته ما هست و یک وجه آن چیزی است که ما نمیخواهیم.
تمرکز باید بر روی خواسته باشد نهبخشی که نمیخواهیم.
برای مثال هدف «میخواهم از شر بدهیهایم رها شوم» اشتباه است.
به باید به این شکل بیان شود: «کسب درآمد … ریال تا تاریخ … و پرداخت کلیه بدهیهایم.»
گام ششم: تبدیل هدف به برنامه عملی
در این گام شخص میبایست نقشه دستیابی به هدف خود را مشخص کند. تا اینجا ما توانستیم یک هدف مشخص و خوب را مشخص کنیم.
درواقع این گام نقشه ساخت امپراتوری شماست.
ابتدا میبایست فهرستی از تمامی ابزارها، مهارتهای موردنیاز، افراد مؤثر بر هدف و اقدامات را مشخص کنید. بعد از مشخص کردن این موارد، مسیر رسیدن به هدف را به قدمهای کوچک تقسیم کنید. در هر قدم موارد مهم لیست خود را که دارای بیشترین تأثیر در طی کردن آن قدم دارند را مشخص کنید.
برای مشخص کردن مواردی که در هر گام باید انجام شوند، از قانون ۸۰-۲۰ بیشترین بهره را ببرید. طبق این قانون ۸۰ درصد نتایجی که در هر کاری به دست میآید، حاصل ۲۰ درصد کارهای اصلی است.
پس در هر قدم از مسیر هدفگذاری، توجه و تمرکز روی مهمترین کارها باشد.
ابتدا باید کارهای مهم را انجام بشود، در این شرایط بسیاری از کارهای کوچک بهصورت خودکار انجام میشوند و تعداد کمی از آنها هم که باقی میمانند، زمان و انرژی کمی نیاز دارند.
۲ نکته بسیار مهم در این گام وجود دارد.
اول اینکه شما با تقسیم هدف اصلی به قدمهای کوچکتر، مسیر رسیدن به هدف را بسیار واضحتر میبینید و پیشرفت خود به سمت هدف را بهراحتی لمس میکنید.
دوم اینکه شما در هر قدم کوچک، بررسیهای لازم را برای قدم بعدی انجام میدهید و در صورت لزوم میتوانید برنامه خود را اصلاح کنید.
در این راه، همواره برای رسیدن به هدف خود سرسخت و باثبات باشید، ولی در برنامهریزی خود و روشهای رسیدن به هدف، منعطف باشید.
در هر قدمی ممکن است موارد پیشبینینشدهای اتفاق بیفتد. دلسرد نشوید و با اصلاح قدمهای برنامه خود، راه رسیدن به هدف را طی کنید.
در انتها به این نکته توجه داشته باشید که تمامی این گامها بدون اقدام مستمر هیچ نتیجهای برای شما حاصل نمیکند. بعدازاینکه نقشه راه خود را بهطور کامل مشخص کردید، بر ترسهایتان غلبه کنید و اقدام کنید.
رسیدن به هر آنچه میخواهید، در آنسوی ترس وجود دارد.