کلمه سبک زندگی را تا بهحال زیاد شنیدیم و هر کدام از ما تعریفی از آن داریم.
ولی برای اینکه ادامه مطلب بیشتر قابل استفاده باشد، بهتر است که یک تعریف مشترک داشته باشیم.
منظور از سبک زندگی که در این مقاله مطرح میکنم این است:
بستههای عادت که در زندگی خودمان بهوجود میآوریم و ما را تبدیل به به شخصیت دلخواهمان میکند.
بستههای عادت شامل تعدادی عادت است که بهطور همزمان برای خودمان ایجاد میکنیم.
از همین تعریف، مشخص میشود که ما نمیتوانیم یک سبک زندگی مشترک و یکسان برای همه داشته باشیم.
چرا که هر کدام از ما در زندگی خودمان هدفهای خاص و منحصربهفردی داریم و هر کداممان دوست داریم به شخصیت ایدهآل خودمان برسیم.
پس باید سبک زندگی مخصوص بهخودمان را داشته باشیم.
در واقع به تعداد تمام افراد کره زمین، سبکهای زندگی متفاوت وجود دارد.
همه ما همین الان هم سبک زندگی داریم.
ولی متاسفانه اکثر افراد، سبکهای زندگیشان بهصورت تصادفی ایجاد شده و روی خیلی از مسائل تسلطی ندارند.
در ساخت سبک زندگی، از مجموعهای از عادتها استفاده میکنیم.
چون این عادتها یکجا در زندگیمان ایجاد میشوند،دارای قدرت بیشتری هستند.
به این مجموعه عادتها که ما در ساعات مختلف روزمان انجام میدهیم، در ادامه روتینهای زندگی میگوییم.
مزایای داشتن سبک زندگی
داشتن روتین و سبک زندگی مزایای زیادی دارد.
وقتی ما یک عادت را در روز میسازیم، آن عادت بهمرور زمان نتایجی برای ما بهوجود میآورد.
حالا وقتی این تک عادت را به یک بسته چندتایی عادت تبدیل میکنیم و آن بسته را یکجا در زندگی خودمان میسازیم، چه اتفاقی میافتد؟
نتایجی که بهدست میآوریم، حاصل کل عادتهای آن بسته هستند و باعث میشوند ما سریعتر به اهدافمان نزدیک بشویم.
پس مزیت اول، بهره بردن از اثر چند عادت در زندگیمان بهجای تک عادتهاست.
ضمن اینکه ساختن این سری عادتها در کنار هم با توجه به اینکه چند عادت در کنار هم ساخته میشوند، راحتتر است.
مثلا اگر ما برای صبحمان روتین داشته باشیم که بلافاصله بعد از بیدار شدن آب بنوشیم و بعد از بهداشت شخصی ورزش کنیم و بعد چند دقیقهای مطالعه کنیم.
این چند عادت بههم چسبیده میشوند و با انجام اولین آنها، محرک و نشانه عادتهای بعدی نیز فعال میشود.
در نتیجه مزیت دوم داشتن سبک زندگی، راحتتر شدن ساخت عادتهای دلخواه در زمان کوتاهتر است.
یکی دیگر از مزایای داشتن روتینهای مشخص عدم استفاده از قدرت تصمیمگیری و اراده است.
ما برای مسائلی که دائما آنها را تکرار میکنیم، نیازی به تصمیمگیری و انگیزه و خویشتنداری نیستیم.
ما در طول روز، برای تصمیمگیری کردن و همچنین استفاده از نیروی اراده محدودیت داریم.
وقتی سر مسائل جزئی تصمیمگیری انجام میدهیم، باعث میشود که قدرت تصمیمگیری ما در مورد مسائل بااهمیت بهشدت کاهش پیدا کند.
یا وقتی برای مسائل کوچک (مثل نخوردن شیرینی یا زودبیدار شدن صبحها)، از اراده خودمان استفاده کنیم، قدرت اراده ما در موارد بزرگتر در همان روز کمتر میشود.
مثلا وقتی ما روتین صبحگاهی مشخصی داریم و برنامه ما از ۶ صبح شروع میشود، نیازی نداریم که هر روز به خودمان انگیزه بدهیم که بیدار شدن در ساعت ۶ صبح چه مزایایی برای ما دارد.
آن را بهصورت خودکار انجام میدهیم و نیازی به تصمیمگیریهای زیاد نداریم.
افراد موفق، خویشتندار نیستند.
موضوع جالبی که وجود دارد که افراد موفق زیاد در مواقع خاص دنبال انگیزه دادن به خودشان نیستند یا در مسائل کوچک تصمیمگیری خاصی انجام نمیدهند.
آنها بهصورت خودکار بر اساس روتینشان عمل میکنند.
درواقع قدرت تصمیمگیری این افراد فقط مختص موارد بسیار با اهمیت و تاثیرگذار است.
یکی از تفاوتهای بین افراد موفق با افراد غیر موفق است، در همین موضوع هست.
موفقها بر اساس سبک زندگی و روتینشان عمل میکنند و ناموفقها برای تکتک کارهای بیاهمیت خودشان تصمیمگیری میکنند.
حالا بهخوبی دلیل اینکه افراد بزرگی مثل استیوجابز (مدیرعامل فقید کمپانی اپل) و مارک زاگربرگ (مدیرعامل شرکت فیسبوک)، چرا همیشه یک لباس برتن میکردند را درک میکنیم.
آنها قصد ندارند قدرت تصمیمگیری خودشان را برای مسائل کوچک مثل لباس پوشیدن خرج کنند.